اگه به تو نمی گفتم حرفامو
اگه بهت نمی گفتن چقدر دوست دارم
الان بودی شاید
اگه نمی فهمیدی اینو
که تورو زیاد از حد دوست دارم
الان بودی
مثل یه سایه همرات اومدم
مطمئن شم تو آرامشی
نمیدونستم خسته ات میکنم
یه روز تورو
اگه کمتر میدیدمت ا
گه میزاشتم دلتنگم بشی
اینجا بودی کنارم هنوز
بدون تو شبا پــُر از غم و سرماست
آره بدون تو ته راهمه ته دنیاست
بدون تو شبام پــُر از غم و آهه
اگه تنها بری می بینی آخرش اشتباهه
آره این گناهه . . .
نگرانت میشدم نمی بینمت
حتی چند ساعت
به بودن تو دلم عاشقونه کرده بود عادت
ولی فایده نداشت اون همه تلاش
تو رسیده بودی به آخراش
از خدا می خوام روزات بگذره خوشحال و راحت
از ته دلم! زندگی رو با عشق می خوام واست
باز خیس ِ چشام ولی نمی خوام دل تو بسوزه دیگه برام
بدون تو شبا پــُر از غم و سرماست
آره بدون تو ته راهمه ته دنیاست
بدون تو شبام پــُر از غم و آهه
اگه تنها بری می بینی آخرش اشتباهه
آره این گناهه . . .
خوشحال و راحت
عشق می خوام واست
خوشحال و راحت
عشق می خوام واست
خوشحال و راحت
عشق می خوام واست
کاش مخابرات
یه روز صبح بهت اس می داد...
مشترک محترم
شما قبلا در طول روز فلان شماره رو دویست بار میگرفتی
اس ام اس که حرفشو نزن
حتی بعضی اوقات اس ام اس هاتون اینقدر خوشگل بود
که برای خودمون سیوش می کردیم
حتی یه شب (زمستون بود فکر کنم)
اینقدر حرفای خوشگل می زدین و ماهم هی گوش می دادیم
که پای تلفن خوابمون برد.
حالا مشترک محترم
چی شده که این روزا دیگه خبری ازت نیست
چرا اون شماره رو دیگه نمیگیری
یه اس ام اس خالی هم حتی نمیدی
تو هم اس ام اس بدی و بگی
بی خیال رفیق
ای روزا همه می گذره......
مثل یک رویای زیباست که منه خواب الوووو با صدای تو
از خواب بیدار میشم
بهم میگی پیشرفت نمیکنیااااا
اما نمیدونی که
به همه چیز عادت می کنیم
به داشته ها و نداشته هایمان
خیلی طول نمی کشد که
جلوی آینه زل بزنی به خودت
موهایت را کنار بزنی
و با خودت بگویی
اصلا مگر داشتی اش
مگر از اول بود ؟!
که بودن و نبودنش مهم باشد…
همه جا پر شده که
دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
من می گویم حق دارند
چون دوست داشتن های ما بودار است
بوی سوء استفاده
بوی خیانت
بوی دروغ و بازی می دهد...
ببار ای برف که دلتنگم....
مثال مرده بی رنگم ببار ای برف کمی آرام....
که پاییز هم صدایم شد
که دلتنگی و تنهایی رفیق با وفایم شد
ببار ای برف بزن بر شیشه قلبم....
ساعت 01:00 شب وسط کلی لوس بازیای عاشقونه
و هزار مدل قربون صدقه های از ته دل
یه sms بهش میدی با این مضمون
"aziizam asheghetam"
یک دقیقه بعد ..
دو دقیقه یعد......
سه دقیقه ....
دقیقه ها پشت هم میگذره و تو منتظری
اونم بهت بگه "man bishtar"
اخه قبل اینکه شبا باهاش حرف نزنی خوابت نمیبره
نگران میشی ...
بهش زنگ میزنی
داغون میشی...
خورد میشی ...
پیر میشی...
قلبت ب درد میاد...
دستات به لرزه میوفته....
بغض راه نفستو میگیره ...
اشک تو چشمات حلقه میزنه
فقط با شنیدن این صدا :
"مشترک مورد نظر در حال مکالمه است"!!!!!!!!
ﭘﯿـﮏ ﺁﺧــﺮُ ﺳﻨﮕﯿﻦ ریختم
ﻓﻘﻂ ﺳﻼﻣﺘﯽِ ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﺗﻨــﻬﺎﻥ
ﻭ
ﺷﺒـﻬﺎ
ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻠﻨـﺪِ ﻫﻨﺪﺯﻓﺮﯼ ﺧﻮﺍﺑﺸﻮﻥ ﻣﯿﺒﺮﻩ ...
ﺳﻼﻣﺘـﯽِ ﻫﻤﻪ ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﻛﻪ
ﻣﺪﺗﻬﺎﺱ ﻛﺴﯽ ﺑﻐﻠﺸﻮﻥ ﻧﻜﺮﺩﻩ ...
ﺳﻼﻣﺘـﯽِ ﺍﻭﻧﺎﻳﯽ ﻛﻪ
ﻣﺪﺗﻬﺎﺱ ﻟﭗ ﻫﺎﯼ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﮔﺎﺯ ﻧﮕﺮﻓﺘﻦ ...
ﻣﻴﺰﻧــﻢ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘـﯽ ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﻛﻪ
ﺍﻳﻨﻘﺪﻩ ﺩﻟﺸﻮﻥ ﻧـﺎﺯﻙ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ
ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﻴﺮﻥ ﺗﻮ ﻓﻜﺮ
ﭼﺸﺎﺷـﻮﻥ ﭘـُـﺮﺍﺷـﻚ ﻣﻴﺸﻪ !
ﻣﯿﺨـﻮﺍﻡ ﺑﺒﯿﻨــﻢ ﭼﻨﺪ ﻧﻔــﺮ ﺍﻣﺸﺐ
میفهمن پیک اخرم چ فازی داشته...
بعضی آدمها، توی زندگیت،
مثل یک جفت کفش پاشنه بلند لژ دار هستند.
الکی الکی بالا می کشانندت؛
وقتی ازشان خسته میشوی یا دلت را میزنند!؛
و کنار میگذاریشان، انگار سقوط کرده ای.
جای خالی شان همان اندازه آدم را آزار می دهد که بودنشان!
جملکس غم نوشت :
سلامتی کسایی که تو خاطرمون “ابدی” هستن
اما تو خاطرشون “عددی” نیستیم
تلخی روزگار اینه که خیلی چیزا رو میشه خواست…….!!
ولی نمیشه داشت……!!!!!
درد داره که همیــــــــــــــــــشه اونـــــــی
که تو خیــــالته بی خیالتـــــــــــــــه. .
ما همیشه یا جای دُرست بودیم در زمان غلط،
یا جای غلط بودیم در زمان دُرست!
و همیشه همینگونه همدیگر را از دست دادهایم…
مون پلاس پل استر
هیچ وقت یکی را با
همه ی ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪﺑﺎﺵ !
ﯾﮏ ﺗﮑﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺟﺰ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﺪﺍﺭﯼ … “هاراکی موراکامی”
بـزرگ که میشــــوی ؛ غصـه هایت زودتـر
از خـودت قـد می کشــند ، درد هـایت نــیز !
غــافل از آنکه لبخــندهـایت را ،
در آلبــوم کـودکــی ات جــا گــذاشتــی … !!
خودت باش!به اعتماد
هیچ شانه ای اشک نریز…
به اعتبار هر اشکی هم شانه نباش!
آدمی به خودی خود نمی افتد،
اگر بیفتد،
از همان سمتی می افتد که تکیه کرده است!!!
میکشم ، میکشی ، می کشد …
هر ۳ میکشیم اما او ناز تورا …
تو دست از من … و من ……..
عههههه ؛ آقا کات !!!
باز فندکم رو جا گذاشتم … ؟
جملکس مثبت اندیشی :
تمام رویاهایت قابل تحقق هستند .
اگر شجاعت دنبال کردنشان را داشته باشی...
ایستادگی کن تا روشن بمانی .
شمع های افتاده خاموش می شوند .
شکایت کردن بی معنی است.
یا عمل کنید یا فراموش.!
وقتی خدا را دیدم که مشکلم را حل میکرد،
من به توانایی او ایمان می آوردم ؛
و وقتی حل نمی کرد...
می فهمیدم او به توانایی من ایمان دارد .
بودنت حس عجیبی ست که دیدن دارد
ناز چشمانِ قشنگ تو کشیدن دارد
چشم تو ریخته بر هم منِ معمولی را
یک نگاه تو به من، جامه دریدن دارد
رفتم که درین شهر نبینی اثرم را
لب های ترک خورده و چشمان ترم را
حاجت به رها کردنم از کنج قفس نیست
ای قیچی تقدیر مچین بال و پرم را
تنها شدم آن قدر که انگار نه انگار
با آینه آراسته ام دور و برم را
فردا چه طلب می کند آن یار که دیروز
دل برده و امروز طلب کرده سرم را
من ماهی دریایم و دل تنگم از این تُنگ
ای مرگ به تعویق میفکن سفرم را
اي كاش
مي توانستم باران باشم تا تمام
غمهاي دلت را بشويم ...
اي كاش مي توانستم ابر باشم
تا سايه باني از محبت برويت مي گسترانيدم ...
اي كاش مي توانستم اشك باشم
تا هر گاه كه آسمان چشمت
ابري مي شد باريدن مي گرفت ...
اي كاش مي توانستم خنده باشم
تا روي لبانت بنشينم
و غنچه بسته لبانت را بگشايم ...
اي كاش مي توانستم يك پرنده باشم
و پر مي گشودم و تا دور دست ها
در كنار تو پرواز مي كردم ...
و اي كاش سايه بودم تا
نزديك ترين كس به تو مي شدم ...
آري...
اي كاش سايه بودم تا هميشه
و همه جا همراه تو باشم ...!!!!
دختری را با دروغهایت فریب دادی...
قبل از این که بگی چقد احمق بود!!!
زیرلب به خودت بگو چقدر من آ شغالم..!!!
میخواهی
از حالم باخبر شوی؟
از کجایش برایت
بگویم
ازروز اول که
عاشق لبخندت شدم
از دلواپسیهای
و نگرانیهای همه روزه ام برای نبودنت
نخواستنت نداشتنت که جانم را به لبم
می رساند
می خواهی بدانی
رفتن بی صدایت با من چه کرد
تمام نبودنت
تمام نخواستنت با من چه کرد
ازرفتن بی
صدایت و حسرت دیداره دوباره ات
تا کجا برایت بنویسم
از دلتنگیهای
عاشقانه ای که درانتظارلعنتی ریشه کرده اند
ازسیل اشک
شبانه ام که خرابی روح وجانم را
هرشب به رخم می کشد
از
عشقم
از احساس
بتاراج رفته ام
میخواهی بدانی
حال و روز غرورم را که خورد
و شکسته شده است
می خواهی بدانی
ازغم درویت چگونه هرروز
هرشب به دنیا و به زمین و به
روزگارلعنت می فرستم
می خواهی بدانی
که دوباره بیکس و تنها با
کوله باری ازخاطراتت چگونه سرمی کنم
اما نگران ما
نباش حال همه ما خوب است
تو مراقب خودت
دروغهای زیبایت تمام نامردیهایی
که درحقم کردی باش
نمیدانم
کی
نمیدانم
کجا
اما جایی
گریبانت را تمام این
ناجوانمردیهایت خواهد گرفت
آن روز مرا
بیاد خواهی آورد
تا آن روز خوش
باش ...
خیلی که گریه کرده باشی...
طولانی وعمیـــــــق...
رسیده باشی به جایی که بند نیاید دیگر...
سیل اشکهایت...
وبریده شود آهنگ نفس هایت ...
بخواهی ونتوانی که تمام کنی...
..
...
بگذریم...
نکته قضیه اینجاست که یک روز بند می آیند اشکهایت...
اما سردردی به یادگار می گذارند که میخواهی ..
دندان هایت را...
بجوی...!!!
دنیـــــــا ..
کلش را میگویم...
همه اش...
کلا یک جور مسخرۀ احمقانه ای ست...
وقتی محکمی...
وقتی میجنگی...
وقتی تک تک سلولهایت همه زندگی ست وطروات وشادابی و شور...
می کُــشندت ...
لهت میکنند...
خــُرد خُرد خاکشیـــر ...
ویران که شدی ...کمی تماشایت میکنند
لختی بعد...
عموما چندماهی بعدتر...
همان آدم ( آدمک) قدیم را توقع دارند ...
جدی جدی متوقع میشوند هــا ....!
ایرادمیگیرند که چرا مُرده ای؟
چرا نمیخندی...
چرا چشمهایت خوابیده اند ؟ باز ِ باز ...اما خوابیده ..... مرده !
ای که روز و شب را از من گرفتی
چون سکوت خلوتم دیدی به جانم رخنه کردی
تو که دین و دلم از من ببردی
چرا دیگر اینهمه عشوه و ناز
بیا و دمی دمساز ِ دل ِ بی کسم باش
که کلید طلسم ِ دلم را
در نگاه آتشینت دیدم ای یار
چو گم گشتم در سیاهی دو چشمات
دلم ازکف برفت و من گشتم آزاد
چقدر ثانیه ها نامردند
گفته بودند که بر می گردند
برنگشتند
و پس از رفتنشان
بی جهت عقربه ها می گردند
آه این ثانیه های نامرد
چه بلایی به سرم آوردند
نه به چشمم افقی
بخشیدند نه ز بغضم
گره ای وا کردند
از چه رو سبز بنامم
به دروغ لحظه هایی
که یکایک زردند
لحظه ها همهمه هایی
موهوم لحظه ها فاصله هایی
سردند آه بگذار ز پیشم
بروند لحظه هایی که
یکایک دردند