✍ مـیـگــُفـتــۍ هـُنــر مـیـبـاره.....
↻ از هـــَر انـگـــُشـتـِتـــ...➣➣
√ ایـنـَم یـہ هـُنــَرِ رۅ تـَنــِشـــِ ...
↻ اثــَر انـگــُشـتــِتـــــ...¿¿¿➣➣
از امروز تصمیم دارم خود حقیقیمو نشون بدم
می خوام نشون بدم منو دست کم نگیرند
یه چیزی ته دلم میگه می تونم
یه جمله ای هست که بهش ایمان دارم
(برای موفقیت از مرز خستگی گذشت)
امروز از دستای پینه بسته ی
بابام و از چشمای مامانم خجالت کشیدم
نامردم اگر امسال خوش حالشون نکنم
ای خدا کمکم کن من که
دارم طرفت میام تو هم بیا
میدونم که دوسم داری
خب منم دوست دارم ولی گاهی اوقات .....
خدایا قول میدم کمتر نافرمانی کنم
.......
دیگه هیچی
دیشب نشسته بودم یهو بابام صدام زد
و گفت بدو زود بیا منم سریع رفتم
دیدم یه سری پرنده هستن
به اسم مرغ آمین
بابام میگه هر چی از خدا
یخوای اینا میگن آمین و برآورده میشه
بابام گفت بگو خدایا
کنکورمو خوب بدم
اون وقت بود که خجالت کشیدم
از این که بابام بیشتر
از من به فکر کنکورمه
از امشب به بعد عاشقانه
درس می خونم تا باعث سربلندیت بشم بابا
پدرم تو نمونه ای
التماس دعا
الان دارم فیزیک می خونم
بعد از این که تو آزمون شرکت کردم انگیزم بیشتر شده
واسه ی درس خوندن امیدوارم بتونم
مایه ی سربلندی پدر و مادرم باشم
امیدوارم یه روز که مهندس شدم و سر به
این وبلاگ زدم حسرت نخورم و خوش حال باشم
از مو قعیتی که دارم
خدایا همت و امگیزه ی بیشتر بده خدایا
من سر قرارام باهات هستم فقط دستمو بگیر
الهیییییی آمین
امشب
دلم
گرفته
...یعنی چی؟
دلم مگه میگیره؟
آره بعضی وقتا دل آدم طوری میگره
و هوای حوصله آدم طوری ابری میشه که
آفتاب به این گندگیم نمیتونه
روشنش کنه و ابرارو بزنه کنار!
وقتی دل میگیره یه آهنگ غمگین میزاری و
همه قرض و قوله هات
همه بی وفاییا همه بدیا
دونه دونه یادت می افته یه آه
از ته اون دل گرفتت میکشی و
یه نگاه میندازی به گوشیت...
نه خبری نیس از هیشکی و هیچی
چشات و آروم میبندی و بازم فکر میکنی ...
به چی مثل من به گذشتت یا
فردات یا الانی که دلت گرفته؟
بعضی وقتا این دلتنگیم خوبه یاد
چیزایی می افتی که فراموششون کردی
مثه خودت! آره شده یه بار دلتنگ
خودت بشی دلت واسه خودت تنگ بشه
هوای خودتو بکنی یکم خودتو مهربون تر
بکنی و به این دوستات
بیشتر محبت کنی
یا نه حتما باید دلت واسه عشقت تنگ
بشه تا بگی آخ که
چقدر دلم گرفته!!!
کلک داری به اونی که
دوسش داری فک میکنی؟
الان کجاست؟ داره چیکار میکنه؟
دلش گرفته؟
اصلا منو یادشه...
خیلی بده نه یکی و بخوای
اونم از ته قلبت از اون ته
تهش ولی اون انگار نه انگار
دوس داری الان باهاش تو یه جاده خلوت
باشی قدم بزنی و دستشو
محکم بگیری تو دستات
آروم آروم آروم تو گوشش بگی دوسش داری.
خوشبحالت شد نه؟؟؟
یا دوس داری مثه من بشینی
و چشات و بدوزی به پنجره
سرد اتاقت و باریدن برف یا
بارون و نگا کنی...
بدون صدا...
آروم و نرم ...
چشماتو ببندی و بخوابی
از چند روز پیش عملیات رمضان شروع شده ،
نبرد انسان با نفس ،
و مثل آن روزها شعار همیشگی؛ جنگ جنگ تا پیروزی ست ...
و قصد خداوند پیروزی توست در نبردی که برایت آسانش کرده ،
پیروزی بر دشمنی تشنه و گرسنه
پس بر تو باد ظفر ، در جهادی اکبر
رمضان مبارک
منبع یکـ گیله مرد
سلام سلام خوبین ؟؟خوشین؟؟سلامتین؟دماغاچاقه؟
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چه خبرا؟؟چکارا میکنین؟ ناپیدایین؟؟؟
من خوبم، خیلی خیلی خوشم،
در سلامتی کامل به سر میبرم،
دماغمم خیلی چاق شده
قربون مماغم برم من خخخخخخخخخ
خبر خبره سلامتی و یه خبر خوب دیگه هم دارم ولی نمیگم بهتون
.
.
.
.
.
.
بگووووووو
.
.
.
بگووووو.
.
.
.
باش بابا میگم
.
امروز رفتم مدرسه نمراتمو دیدم
خیلی عالی بودن انتظارشو نداشتم
خب شما امتحاناتو چکار کردین؟؟؟
اوه اوه
اوه
امتحاناتو وللش کنکورو بچسبین اونو چکار کردین ؟؟
ولی خودمونیم امسال چه سخت سوالات طرح شده بودن ؟مگه نه؟
من که کنکورو زیاد خوب ندادم ولی به خدا امید دارم
ایشاالله همه مون قبولیم همون رشته ای که میخواییم
حالا باید من بشینم واس کنکور فنی حرفه ای بخونم
شما خیالتون راحت شد از درس
و مشقی برین خوش باشین ولی کوفتتون
بشه
من گریبوک نشستم درس میخونم
خب من رشته کامپیوترو ثبت نام کردم ولی یه مشکلی دارم
چون کاردانش بودم کتابامون با فنی حرفه ایا فرق داشتن
الانم باید در به در دنبال کتابا باشم
کسیو هم نمیشناسم کتاباشو بگیرم
دعا کنین کتاب گیر بیارم
.
.
خب من برم دنبال کتاب
.
.
راستی راستی فرا رسیدن ماه مبارک رمضانو بهتون تبریک میگم .....
ئه به منم تبریک گفتین فداتون مرسی
خب دیگه برم زیاد وراجی کردم
همتون به خدا میسپارم
تا سلامی دوباره خدا یار و نگه دارتان
خداااااحافظ
سلام
خوبین خوشین؟چ خبرا؟
ممنون از نظراتون کلی خوشحالم کردین
"طرح شرمنده کردن بعضی از دوستان"البته بعضیها""
ببخش نمیتونم زود به زود بیام اپ کنم ...
جمعه هم که کنکوره زیاد سرم تو کتاب نبوده شبا که
از ترسش خوابم نمیبره
گفتم این یه هفته اخریو بشینم بخونم یه
رشته ای قبول شم که جلو ملت آبروم نره
"نمیرم که هر رشته ای"
از کامپیوتر اومدم تجربی به
امید رشته مامایی هر جوری مونده میرم مامایی "ان شاءالله"
از شما هم انتظار دارم واسم دعا کنید قربونتون
کم اومدنمو جبران میکنم ....
پس پیش به سوی موفقیت
خداحافظ
عاشق یکی شدم ک نبایدمیشدم....
یکی ک بالا برم پایین بیام ،
مال من نمیشه....
نه این ک خدا نخوادا...
نه.. خودش نخواست ک بشه...
عاشق کسی شدم ک شاید
باهاش زیر بارون قدم نزدم....
واسم شعرای عاشقونه نخونده...
بهم نگفته تو دنیای منی.،
بدون تو میمیرم....
مثل فیلما داد نزده ک دیووونه...
من عاشقتم....
ولی خوب تونست بدون
همه این چیزا عاشقم کنه......
عاشق یکی شدم ک دیگه باید
با رویاش بسازم .....
این بار از سرنوشت گله ندارم...
تقصیر اون که نیست...
من اشتباهی عاشق شدم...
عاشق کسی شدم ک میدونم اونم
شاید به فکرم باشه ......
ولی فکر ک چیزی نیست...
مهم دله ک نخواست با من باشه...
عاشق یکی شدم ک الان
دلم بد هواشو کرده...
اینجاست ک
باور دارم
" آشق" باید با " آ "
باکلاه نوشته بشه ....
چون همیشه سرش کلاه میره....
ولی با همه این حرفا بازم
دوسش دارم ولی
"بی هدف"...
ببین خیلی حرف تلخ توی دله پُرمه فقط یه
همراه دارم اونم تلفنمه که اونم به امید
این بود که تورو بشنوم الان داری میگی ضربه
رو به غرورش زدم، آره زدی خیلی بدم زدی
دمت گرم ایول، راستی الان کجایی نکنه سرت
گرمه هیکلو لباسته که حالا اون خوشش بیاد
ازم نشنیده بگیر ولی اون دورش زیاده امثال
تو، من میخواستم تورو جلو همه سربلند کنم
تو کاری کردی نمیتونم سر بلند کنم نمیخواستم
واسه غریبه ها بذارم حرف، بگو چی بگم بهشون
بگم چه راحت رفت؟ بعضی وقتا خیره میشم به
گوشه ی اتاقو به خودم میام میبینم که سه
ساعت رفت، تا اون صحنه دردناک که شنیدم
از تو با اون غریبه ی نامرد بی تعصب،
چطور تونستی که با اون غریبه تبانی کنی
آخه چطور تونستی که منو روانی کنی چطور
این گناهو توی خودت هضم کردی لعنتی تو
حتی دست اونم لمس کردی دیگه نیست اونکه
همه جوره وایسته پات اون که براش مهم بود
تموم خواسته هات هه … نیست اونی که روراسته
بات دیگه نیست اونکه جون میگرفت با صدات
دیگه نیست اون که وایسته پات اون که براش
مهم بود تموم خواسته هات اون که عمل میکرد
به هر حرفی که میزد... نه … من دیگه نیستم...
حاضر نبودم که از کسی نظر بگیرم فک میکردم
که میخوان تورو ازم بگیرن همه رهام کردنو
گفتن خودت به وقتش بفهم اون بهت خیانت کرده
تنم خیس شد از عرقه سرد عجب سرنوشی خدا
برام ورقه زد این همه وفادار بودم آخرم به
این شکل رفتی باورم نمیشه، حدس میزدم که
حرفای تو دروغ باشه ولی نمیخواستم یه موقع
روم تو روت وا شه هنوز پشت شیشه خیره ام به
افق های دور سهم من از روزگار فقط غروباشه
باشه من از این شهر دراند دشت بی رحم میرم
از آدمای بی رحمو بی درک سیرم تو میخواستی
این دردمو تو دل بذاری دیگه از غریبه داشته
باشم چه انتظاری باشه تو بردی فک نکنی اهل
جبران و یا انتقامم خودم باید دقت میکردم
تو انتخابم نه … من دیگه نیستم
تو خوشبختی...
همین بسه برای من
سلام...
دوباره اومدم...
با خستگی هام...
با دلتنگی هام...
با بغضی که تو گلومه...
اومدم که بنویسم...
بنویسم و بنویسم برای کسی که
هنوز هم فراموشش نکردم...
با اینکه میدونم دوسم نداری...
با اینکه میدونم بهم فکر نمیکنی...
با اینکه میدونم بودن یا نبودنم
برات فرقی نداره...
با اینکه میدونم با یکی دیگه هستی...
با اینکه هزار تا چیز دیگه رو هم میدونم...
اما هنوزم عاشقتم...
هنوز دیوانه وار دوست دارم...
هنوز هر شب به یاد تو میخوابم...
هنوز از عاشقی پشیمون نشدم...
هنوز...
من دیوونم؟
شاید...
چون فراموشت نکردم...
چون نمیخوام فراموشت کنم....
چون برام مهم نیست که ازدواج کردی...
چون هنوز مثل گذشته ها دوست دارم...
چون...دیگه دلیل نمیخواد...
معلومه که دیوونم...
خدایا این بار بندگانت دلم را آنقدر شکسته اند
که حتی صدا در گلویم شکسته
آه نمی کشم ,فریاد نمی زنم,
نمی خواهم کسی به فریادم رسد
سکوت می کنم تا تو به سکوتم رسی
تـ ـ ـ ـو خیـسِ بـارانی
امّـا مـن ...
مـثـل اتـاق زیـر شیـروانی
پُــــر از خـاطــره بـارانــم ...
آنقدر چیزها اتفاق می افتد که
نمی دانم از کدامشان شروع کنم.
احساس می کنم در فیلمی
بازی می کنم با حرکت تند.
احساس می کنم زمان به سرعت می گذرد.
شاید برای این است که روزها
کوتاه و کوتاهتر می شوند.
گویی از کنار لحظه ها می گذرم
این روزها بدون اینکه آنها
را زندگی کرده باشم.
انسانی هستم سرما خورده
با خوشمزه ترین غذا
که در دهانش عاری از هر
گونه مزه و طعمی است.
همه چیز در ذهنم معلق است.
در باره همه چیز میتوانم بنویسم
و لی نمی دانم
چرا همیشه آنقدر طولش
می دهم که دیر می شود
و موضوع اهمیتش را از دست می دهد.
آنوقت نوشتن می شود یک لیوان چای سرد
که دیگر میل نوشیدنش را ندارم.
حالت آدمی را پیدا می کنم
که دیر سر قرارش رسیده باشد.
خدا اون روزو نیاره کسی این طوری خورد بشه
ولی من شدم بدجورم خورد شدم
ک دیگه نمیتونم خودمو جمع کنم
فکر نمیکردم یجاهای کم بیارم
جوری ک دیگه نتونم ادامه بدم .
من رد رد دادم قفل قفلم
دلــگـیـــری را از اتـــاق سـانـســـور کـنــم . . .
پـــرده را روی آســـمـان می کـشــم تـا
تــاریــکـی ، قـــدر مـطـلـق تـنـهــایــی ام شـــود . . .
ســــری بــه خـشــابِ ســیـگار مـی زنــم تـا
خــیــالــم راحـــت شـــود کـه ،
مــجـهــز بــه ســـلاح کـشــتـار جـمــعـیِ خـــاطــراتــم . . .
صــــدای مــــوزیــک را بــالا مــی بــرم روی تــنـهــایــی ،
تــا جــیـکِ دلـتـنـگـی در نــیـایـد . . .
تـا لال کــنـم زبــان خـــاطــرات عــشـقـی را کــه ،
پــشـت ســر بــی کـسی ام حــــرف مـی زنـنــد . . .
تـا تـکـذیـب کـنــم شـایـعــۀ خــودخــوری هــای شـعـرم را
تـا بـهـانـه نـدهـم دسـتِ وسوسه ای اندوه غروب جمعـه ای
کـه همـیشـه آبــسـتــنِ خــیـالاتــی نـامـشـروع است
تــا باز فـرامــوش کـنـم کــه تــو بـایـد بــاشـی و نـیـسـتـی
به راحتی میشه در مورد
اشتباهات دیگران قضاوت کرد
ولی به سختی می شه اشتباهات خود
را پیدا کرد.به راحتی میشه بدون
فکر کردن حرف زد ولی به سختی می شه
زبان را کنترل کرد.به راحتی میشه
کسی را که دوستش داریم از خود
برنجانیم ولی به سختی می شه
این رنجش را جبران کنیم
.به راحتی میشه کسی را بخشید
ولی به سختی می شه از کسی تقاضای
بخشش کرد.به راحتی میشه قانون را
تصویب کرد ولی به سختی می شه
به آن ها عمل کرد.به راحتی میشه
به رویاها فکر کرد ولی به سختی
می شه برای بدست آوردن یک رویا
جنگید.به راحتی میشه هر روز از
زندگی لذت برد ولی به سختی می شه
به زندگی ارزش واقعی داد.به راحتی
میشه به کسی قول داد ولی به سختی می شه
به آن قول عمل کرد.به راحتی میشه
دوست داشتن را بر زبان آورد
ولی به سختی می شه آنرا نشان داد
به راحتی میشه اشتباه کرد
ولی به سختی می شه از آن اشتباه
درس گرفت.به راحتی میشه گرفت ولی
به سختی می شه بخشش کرد.به راحتی
میشه یک دوستی را با حرف حفظ کرد
ولی به سختی می شه به آن معنا
بخشید
.و در آخر:
به راحتی میشه این متن را خوند ولی به سختی می شه به آن عملکرد
قلم بردم کتابی بــــــــر نویسم
ز لطف مادرم یکســـــــــر نویسم
بدین فکرت که گر کوشیده باشم
بهشــت مهـــر را منـظر نویـسم
بگیرم دامـــــن شب زنده داری
کز آن دامـــان جان پرور نویسم
بپویم پهنـــه ء هفت آسمان را
مگـــر زآن قلب پهناور نویسم
نوشتم پاره کردم صفحه صفحه
بدین باور که نا باور نویـــــــسم
قلم چون پنجه هایم خشک ماند
که بیتـــــــــی لایق مادر نویسم
*****************************
تمام لحظه های عمرم بدرقه نفس کشیدن توست
به دنبال کوچکترین فرصت بودم
تا بزرگترین تبریک را نثار قلب مهربانت کنم
ورق خوردن برگ سبز دیگری از زندگی ات را تبریک میگویم
تولدت آذین زندگی ام باد
امروز يه روز دیگس...
حوصله هیچکاری رو ندارم،
نه درس خوندن،
نه حرف زدن،
نه نوشتن،
امروز حتی حوصله زندگی کردن هم ندارم،
ديگه نفس کشیدن هم داره حوصلمو سر میبره...
زندگیم پر شده از اتفاقایی که
هیچ دلیلی براشون پیدا نمیکنم،
بزرگترا هم که همیشه ميگن حتما يه حکمتی داره!
ولی من از آخر هم نفهميدم اين حکمت رو
کجا به خودمون هم ميگن که حداقل دلمون آروم بگيره...
امروز؛
نه دلم گرفته و نه حتی ناراحتم،
فکرم اما جاهایی میره که نه ميخوام
بهش فکر کنم و نه ميتونم بهش فکر نکنم...
این زندگی منه؛
تنها دلخوشیم
يه نفره که شاید خودشم بدونه،
و شاید يه چندنفری هم باشن که نگرانم بشن
که اينو خودم ميدونم کیا هستن...
يه سریا هم هستن که من دوسشون دارم و نگرانشون ميشم،
اما چه فایده؟!
فکر نمیکنم واسه کسی مهم باشه،مهم باشم یا هرچیزی...
هه!
خدایا
یعنی ميشه تموم شه این روزهای لعنتی...؟؟؟!!!
به جایی رسیدم که دیگه
خیلی چیزا واسم مهم نیست✓
جایی که با دیدن بی معرفتی ها
فقط میگم"به درک"✓
دیگه نه ازاومدن کسی ذوق میکنم
نه از رفتن کسی ناراحت
که بخوام نازشو بکشم برگرده✓
بی احساس نبودم
یه کسایی اومدن تو زندگیم
که یه سری از باور هامو از بین بردن✓
اگه مغرورم✘عشقم میکشه✓
تنهام✘به خودم مربوطه✓
از یه کسایی متنفرم✘خودشون خواستن✓
خیلیا رو فراموش✘
کردم بازم به خودم مربوطه✓
لجبازم✘ اره چجورم✓
از من خوشت نمیاد✘ مگه مجبورت کردم✓
قراره عین تو باشم✘نوچ✓
با من مشکل داری✘خوب مشکل خودته✓
قابل تحمل نیستم✘اجباری ب تحملم نیست✓
بد اخلاقم✘نه عزیز اتفاقا خوش اخلاقم
اما قرار نیس واسه هر کسی روی خوش نشون بدم✓
پشتم حرفه✘مهم نیست خیلی وقته
دایورته پشت ادمای بزرگ همیشه حرف هس✓ヅ
اویزونای دیروزن که حالا دست و پا در اوردنヅ
بی اعتمادم✘میدونی چرا
چون کبریتی ک دستمو سوزوند
روش نوشته بود بی خطر✓
بزار بگم برات♡
من تو زندگی یه وقتایی باختم♡
یه وقتایی گریه کردم♡
یه وقتایی بخشیدم♡
به وقتایی فریب خوردم♡
یه وقتایی افتادم♡
یه وقتایی تو تنهایی مردم♡
حالاباید بگم من از تموم اینا درس گرفتم⇓
شاید کمبود هایی داشته باشم"
اما صادقم من خودمم همین و بس"
✔خیلیام بودن که با التماس اومدن
با ادعا رفتن
هه خندم میگیره ب اونی که ادعاش میشه
خیلی ها دنبالشن باید بهش بگم:
اینو بدون جنس ارزون زیاد مشتری داره
اونی که نازتو میکشه من نیستم
اخه دور و برم عین تو کم نیسن♀
داری عقده از من✘
گه زیادی هم میخوری پشت سر✘
من اما عیب نداره رسما
دایورتین رو چپ اجداد ماヅヅ
به سلامتی خودم منی که با سن کمم
مشکلاتم خیلی بزرگن ارررره منی ک
از دوستام زیاد خنجر خوردم اونم از پشت
من خیلیا رو اروم کردم
اما هیچوقت ناراحتیمو بروز ندادم✓
اگرم بروزدادم هیچکی منو اروم نکرد✓
اینم میخوام بگم واسه لاشیای دورم ا
ما بزار قبلش بگم لاشی چیه?
لاشی فهش نیست عزیزمヅ
وقتی شما بین دو تا ادم قرار بگیری
یعنی دقیقا لا شی بله
پس اگه میخوای لاشی نباشی لطفا کنار یکی باش✘
یه موقع هایی هم هست...
که باید بشینی خوب فکر کنی..
به این که کیا اومدن تو زندگیت
و به چه قیمتی اومدن !
به این که یه سِری آدما می یان،
که فقط تو لحظه قشنگن وقتی
باهاشون پیش می ری تازه می فهمی
دنیاتون با هم متفاوتِ گره ی کار میدونی کجاست؟
میدونی چرا اینطوری میشه؟
از اونجاست که:
تکلیفت با خودت که هیچ !!
نمیدونی با خودت چند چندی هرکی به نوع
خودش زندگی میکنه و زیباس ...
هرکی به نوع خودش محترم.. اما همه
برایِ هم ساخته نشدن که ، شدن !!؟؟
از اول هیچکی زشت نیست
همه اول یه رابطه زیبا به نظر میان
این دستِ تو که بفهمی کی واقعا زیباس...
کی فقط حرف زیبایی هارو میزنه...
این خودمونیم که انتخاب می کنیم!
بعضی ها ذاتشون آرامش ِ فکر کردن
بهشون آرومت میکنه ، حتی از دور..
حتی نگاه کردنشون آرامش ِ.
فکر بکنی می بینی بعضی آدما میان
و میرن اصلا اومدن که بــِرن امــــا
بعضی ها هم هستن که بوی موندگاری
میدن که این مسیرو باهات تا تهِ تهِ
ِتهش میان اینا بوی ِ ناب آدمیت میدن
اگه از همون اول فکر کنیم ،
بدونیم کجای کاریم هر کسی واسه چی اومده ؛
کجای زندگیمونه ،
که هدفش چیه،
مسافر ِیا که موندگار ...
اینطوری نه از
رفتنِ کسی خرده میگریم نه از رفتارِ کسی آزرده خاطر....
یاد گرفته ام...
همه چیز را یاد گرفته ام !

در این بخش دلنوشته های عاشقانه ای برای شما آماده کرده ایم:
*************************************************
شب گردیای
من دوباره
بی هدف شد …
غربت
تمومه عالمه
وقتی نباشی…
*
********دلنوشته عاشقانه******
*
در این کوچه
باد نمی آید
باران نمی آید
اما تو بیا …
*
********دلنوشته عاشقانه******
*
عشق را
باید از زمزمه
بارش چشمان تو
با واژه احساس سرود
و در این
قدرت دریـایی تو
کشتی توفان زده را
در دل امـواج سپرد
*
********دلنوشته عاشقانه******
*
دارو نــــدارم پـــای عشــقم رفت
چــــیزی نموند جز ، درد نامــحدود
این جای خالی که تو سینم هست
قبلاً یه روزی جای قلبـــــــــم بود
*
********دلنوشته عاشقانه******
*
میگویــنــد : نویسندهها « سیــــــگار » میکشند…!
نقاشها « تابــــلـــــو »
زندانیها « تنهـایــی »
دزدها « ســَــــرک »
مریضها « درد »
بچهها « قــَد »
و من برای کشیدن
« نــفــــسهای تـــو » را انتخــاب میکنم …
*
********دلنوشته عاشقانه******
*
گفتا تو از کجایی که آشفته می نمایی
گفتم منم غریبی از شهر آشنایی
*
********دلنوشته عاشقانه******
*
سخت دل دادی به ما و ساده دل برداشتی
دل بریدن هات علت داشت ، “دلبر داشتی”
*
********دلنوشته عاشقانه******
*
عشق بعضی وقتها از درد دوری بهتر است
بی قرارم کرده و گفته صبوری بهتر است
توی قر آن خوانده ام… یعقوب یادم داده است:
دلبرت وقتی کنارت نیست کوری بهتر است
حامد عسگری
*
********دلنوشته عاشقانه******
*
صبح یک اتفاقِ ساده است
گنجشکها بی خودی شلوغش می کنند
*
********دلنوشته عاشقانه******
*
کوتاه بیا !
عمرم به نیامدنت قد نمی دهد …
*
********دلنوشته عاشقانه******
*
دستم به سقفِ همین خانه هم نمی رسد
نمی شود از من ستاره نخواهی ؟
*
********دلنوشته عاشقانه******
*
ای تف به جهانِ تا ابد غم بودن
ای مرگ بر این ساعتِ بی هم بودن
*
********دلنوشته عاشقانه******
*
دور و بر من پر است از
کاغذ های مچاله ای که
هر کدام خاطره ای
دردی
ناگفته ای دارد
و جایش سینه ی سطل کوچکیست
که بزرگترین سنگ صبور من است
*
********دلنوشته عاشقانه******
*
خار خندید و به گل گفت سلام
و جوابی نشنید
خار رنجید ولی هیچ نگفت
ساعتی چند گذشت
گل چه زیبا شده بود
دست بی رحمی نزدیک امد
گل سراسیمه ز وحشت
افسرد
لیک ان خار در ان دست خزید
و گل از مرگ رهید
صبح فردا که رسید
خار با شبنمی از خواب پرید
گل صمیمانه به او گفت سلام
گل اگر خار نداشت
دل اگر بی غم بود
اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود
زندگی عشق اسارت قهر و اشتی
همه بی معنا بود
عاشق شوید…
نه به خاطر لذت بوسه و هم آغوشی…
به خاطر تمرکز ذهن روی یک نفر عاشق شوید…
وفاداری لذت دارد…
همانقدر که زن را باید فهمید
مرد را هم باید درک کرد…
همانقدر که زن ” بودن ” می خواهد
مرد هم ” اطمینان ” می خواهد
همانقدر که باید قربان صدقه ی روی بی آرایش زن رفت…
باید فدای خستگی های مرد هم شد
همانقدر که باید بی حوصلگی های زن را طاقت آورد…
کلافگی های مرد را هم باید فهمید
خلاصه “مرد” و “زن” ندارد
به نقطه ی ” مـــــــــا ” شدن که رسیدی…
بهتـــریـــن بــــاش بـــرایــــــــش
بگـــذار حــــس کند هیچــــکس به انـــدازه تـــــــو درکـــش نمیـــکند

چه عاشقانه است این روزهای ابری
چه عاشقانه است قدم زدن زیر باران غم تنهایی
چه عاشقانه است شکفتن گلهای اقاقیا
چه عاشقانه است قدم زدن در سر زمین عشق
و من ماندمو این تنهایی
چه عاشقانه زیستن را دوست دارم
عاشقانه لا لایی گفتن را دوست دارم
عاشقانه سرودن را دوست دارم
عاشقانه نوشتن را دوست دارم
عاشقانه اشک ریختن را…
دفتر عاشقانه ی من پر از کلمات زیبا در نثار
بهترین و عاشقانه ترین کسانم…
و من
عاشقانه می گریم…
عاشقانه می خندم…
عاشقانه می نویسم…
و در سکوت تنهایی عاشقانه می میرم…
ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشایست
مرادر اوج می خواهی تماشا کن تماشا
دروغ این بودم از دیروز
مرا امروز حاشا کن
دراین دنیا که حتی
ابر نمی گرید به حال من
همه از من گریزانند
تو هم بگذر از این تنها
گره افتاده در کارم به خود کرده
گرفتارم عشق تورا من چه کنم
به جز در خود فرو رفتن
چه راهی پیش رو دارم
به ســــــلامتے ما دخـــــــترا
کـہ اگـہ نباشــــیم
تموم عروســـــکاے دنیا بے مـــــادر میشن!
رنگاے صــــورتے توے مغـــــــازہ ها خاک میخورن!
چند روزیست همه جا را تار می بینم...
ایراد از چیست؟
ز چشمانم...یا از عینکم؟؟؟؟
عوض کردن عینک فایده ای ندارد...
تاریکی دنیایم را مورد هجوم قرار داده..
نمیخواهی برگردی؟؟؟
چند روزی تا کوری مانده..
دارد دیر میشود..
امروز و فردا نکن...
شاید دیگر
___________________هرگز نتوانستم ببینمت_____________________________